امروز شنبه , 26 آبان 1403
پاسخگویی شبانه روز (حتی ایام تعطیل)
دانلود تحقیق درمورد مجله رياضي
با دانلود تحقیق در مورد مجله رياضي در خدمت شما عزیزان هستیم.این تحقیق مجله رياضي را با فرمت word و قابل ویرایش و با قیمت بسیار مناسب برای شما قرار دادیم.جهت دانلود تحقیق مجله رياضي ادامه مطالب را بخوانید.
نام فایل:تحقیق در مورد مجله رياضي
فرمت فایل:word و قابل ویرایش
تعداد صفحات فایل:14 صفحه
قسمتی از فایل:
مقدمه
اين مجله که به پيشنهاد معلم وهمکاري تهيه کنندگان آماده شده است از بخشهاي مختلف تشکيل شده است.ازجمله داستانهاي رياضي- قسمتهايي اززندگي دانشمندان وبزرگان رياضي- لطيفه- معما- جدول ومساله هاي کوتاه وبلند رياضي مي باشد.اميدواريم که اين مجله مورد توجه شما قرار
بگيرد.
فهرست
داستانها = صفحه1
زندگي نامه ها = صفحه 6
لطيفه ها = صفحه 10
معماها = صفحه 11
مساله ها = صفحه 12
جدول = صفحه 13
فرمانرواي هوشمند
قسمت اول- دوازده بر يک
اميربن الخوض،فرمانرواي توانمند کشور قضيعبيه در خزانه خود نشسته بود وشاد وخندان دوازده جعبه دربسته را که در گوشه اي رديف شده بودند،تماشا مي کرد. جعبه هاي پراز شمشهاي زر،حاوي مالياتهايي که دوازده نماينده ويژه ازدوازده استان کشورگردآوري کرده بودند.روي هرجعبه نام استان ونام نماينده ويژه يادداشت شده بود. هرشمش يک کيلوگرم وزن داشت وجعبه ها که بيشترآنها پر بودند،مبلغ هنگفتي را نشان مي دادند. دراين بين دربانان امير، مرد ژنده پوشي را به درون آوردند. مرد با ديدن اميرخود را پيش پاي وي انداخت،دستهاي خودرا بلند
کردوفريادي ازشادي برآوردوگفت:
- اي امير،آمده ام تا موضوع مهمي را به اطلاع شما برسانم.
- گوش ميکنم، بگو.
- من کارگريکي ازنمايندگان توبوده ام. آمده ام تورا ازخيانت بزرگي که اين نماينده نسبت به تو روا داشته است، آگاه کنم.اوازهريک ازشمشهايي که براي توآورده، از راه ساييدن آنها،مقداري کم کرده است. من يکي ازکارگراني بودم که مي بايست با کهنه پارچه هاي مويين زبر،هرشمش را بساييم تاازآن چيزي نزديک به سي گرم زربه دست آيد. ما اغفال شده بوديم. بعد که فهميدم،نزد توآمدم تا حقيقت را بگويم.
اميرخشمگين وغران پرسيد:
- کي تورا به اين کار روا داشته بود؟ سوگند به خدا سرازتنش جدا خواهد شدو تو هم پاداش گرانبهايي دريافت خواهي کرد.
- فرستاده تو به استان ...
مرد ژنده پوش بيش از اين نتوانست چيزي بگويد. کاردي که کسي ناشناس پرتاب کرده بود،درپشت اوفرو رفت. مرد نقش برزمين شدوجان به جان آفرين تسليم کرد. اميرابن الخوض، رياضيات به ويژه مساله هاي سرگرم کننده وانديشه برانگيز رياضيات را دوست مي داشت. ازپيشامدهايي که با آنها روبرومي شد، يک مساله مي ساخت وازفرزند بزرگش مي خواست تا درباره اش بينديشد وآن را حل کند. از اين راه،هم اورا با شيوه کشورداري آشنا مي کرد وهم انديشه اش را پرورش ميداد. دراين باره هم به فرزندش چنين گفت:
- فرزندم،آنچه را که گذشت،ديدي،اکنون براي شناسايي نماينده خيانتکارچه راهي پيشنهاد مي کني؟
- موضوع خيلي ساده است. هرجعبه يک برچسب دارد که روي آن،هم نام استان و هم نام نماينده ويژه آن،يادداشت شده است. کافي است که ازهرجعبه يک شمش را بيرون آورده و وزن کرد تا معلوم شوددرکدام جعبه شمشها سبکترند. شايدهم شمش هاي چند جعبه دستکاري شده باشند. بااين شيوه همه آنها شناخته مي شوند.
- برآنچه گفتي ايرادي وارد نيست،امّا فرض را براين مي گذاريم که دريازده جعبهشمشها همه سالم ويک کيلوگرم هستند وتنها دريک جعبه هريک ازشمشها به اندازه سي گرم سبکترازيک کيلوگرم است. حال فرزندم،بگوببينم که چگونه ميشود تنها با يک باروزن کردن،جعبه شمشهاي سبکتررا شناسايي کرد؟
فرزنداميربه فکرفرورفت. ديگران هم که حاضربودند،سکوت کرده بودندوهرکس درذهن خودش راه حلي را بررسي مي کرد. سرانجام وزيربزرگ ازاميرخواست تا همه حاضران را ازراه حل مساله آگاه سازد وامير چنين توضيح داد: